مبانی کارگردانی


فصل اول: زبان تصویر چیست؟

این همه عکس میّ و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد (حافظ)

آموختنِ حرف‌زدنِ بی‌کلام

«آدم‌ها حرف می‌زنند و تصاویر فریاد»
ما در دنیای تصویر زندگی می‌کنیم. وقتی از سینما یا تلویزیون حرف می‌زنیم، درواقع داریم دربارة «روایت از طریق دیدن» صحبت می‌کنیم. اما آیا تصویر فقط آن چیزی است که جلوی دوربین اتفاق می‌افتد؟ یا فراتر از آن، یک زبان کامل است با دستور زبان، واژگان، کنایه، لحن و حتی شعر خودش؟

در این فصل، زبان تصویر را نه به‌عنوان یک ابزار فنی، بلکه به‌مثابه یک موجود زنده، شاعر، کنایه‌پرداز و گاهی حتی بی‌رحم بررسی می‌کنیم.

بخش اول: تصویر، زبان است

تصویر، معنا می‌سازد، همان‌طور که واژه معنا می‌سازد. فرقش این است که تصویر می‌نمایاند، نه فقط می‌گوید. در تصویر، همزمان‌ می‌توان دروغ گفت و حقیقت را لو داد. مثلاً در فیلم «جدایی نادر از سیمین» وقتی نادر دارد پدرش را تیمار می‌کند، دوربین از نمای بسته‌ای استفاده می‌کند که نه احساسات او را لو می‌دهد، نه قضاوت می‌کند؛ فقط نشان می‌دهد.

قواعد زبان تصویر را می‌توان این‌گونه برشمرد:

  • شات / نما = واژه
  • سکانس = جمله
  • پلان سکانس = بند یا پاراگراف
  • حرکت دوربین = لحن
  • کادربندی = دستور زبان

بخش دوم: عناصر سازندة زبان تصویر

  • نور

نور فقط روشنایی نیست. معناست. جهت نور، رنگ نور، شدت نور… همه چیز را می‌سازد. مثلاً نور از پایین چهره را مرموز و تهدیدآمیز می‌کند. مثل فیلم‌های نوآر.

  • زاویة دوربین

زاویه دوربین می‌گوید چه کسی قدرت دارد، چه کسی ترسیده و چه کسی دروغ می‌گوید.

  • زاویه بالا (High Angle) → تحقیر، ضعف
  • زاویه پایین (Low Angle) → قدرت، سلطه
  • زاویه کج (Dutch Tilt) → اختلال، بی‌ثباتی
  • رنگ

رنگ از جنس احساس است. اما در زبان تصویر، رنگ نحو دارد. قواعدی دارد. می‌تواند تضاد ایجاد کند یا وحدت. مثلاً رنگ زرد در «درباره الی»، نشانگر فضای تعلیق و عدم اطمینان است.

بخش سوم: زبان تصویر چگونه داستان می‌گوید؟

  • نشان‌دادن به‌جای گفتن

یک اصل طلایی در سینماست که می‌گوید؛ نگو، نشان بده.
اگر شخصیتی تنهاست، لازم نیست خودش بگوید. کافی است او را در یک قاب بزرگ ببینیم که در ته آن، کوچک و منزوی ایستاده.

 مرغ بی‌بال و پری را می‌کند بی‌آشیان        هر که می‌آرد برون از کنج تنهایی مرا (صائب تبریزی)

  • چیدمان فضا (میزانسن)

میزانسن یا طراحی تصویر یعنی اینکه شخصیت‌ها کجا ایستاده‌اند؟ چه لباسی پوشیده‌اند؟ پشت سرشان چیست؟
میزانسن مانند انتخاب واژه در زبان گفتاری است. دقت و دانش می‌خواهد.

  • حرکت دوربین و تدوین
  • حرکت آهسته: تأمل
  • برش سریع: تنش
  • زوم تدریجی: کشف، وسواس، تمرکز
  • جامپ کات: شکستن زمان یا ذهن آشفته

بخش چهارم: تصویر دروغی است که راست می‌نماید

تصویر همیشه صادق نیست. گاهی دروغ را آن‌قدر هنرمندانه می‌نمایاند که باور می‌کنیم. اینجا پای ایدئولوژی تصویر وسط می‌آید. چرا این قاب و نه آن یکی؟ چرا این صدا؟ چرا این برش؟
سینماگر می‌تواند ذهن تماشاگر را شکل دهد، حتی وقتی می‌گوید: من بی‌طرفم.

بخش پنجم: زبان تصویر در آثار ایرانی

در سینمای ایران، به دلایلی، تصویربرداری همیشه با چالش روبه‌رو بوده. از محدودیت بودجه تا عرف اجتماعی.
اما این محدودیت‌ها، زبان تصویر ایرانی را پیچیده، شاعرانه و گاه استعاری کرده.

مثال:

  • عباس کیارستمی با قاب‌های خالی، تصویر را از «پرگویی» نجات داد
  • شهرام مکری با دوربین سیال، به تصویر زمان داد
  • رخشان بنی‌اعتماد با مستندنمایی، تصویر را تبدیل به سَنَد کرد

بخش ششم: استعاره‌های تصویری در سینما

 (وقتی تصویر، از معنا عبور می‌کند)

ما گاهی فکر می‌کنیم تصویر قرار است چیزی را نشان دهد؛ اما تصویر، خیلی وقت‌ها چیزی را نشان نمی‌دهد؛ بلکه «تداعی» می‌کند.

اینجا جایی‌ست که زبان تصویر از اطلاع‌رسانی، به شعر نزدیک می‌شود؛

به استعاره، به کنایه، به ایهام، به تصویر ذهنی، به رؤیا.

تصویر در سینما فقط بازنمایی نیست، بلکه گاهی کشف است. گاهی بازی ذهن است. گاهی دروغی است که حقیقتی را آشکار می‌کند.

چطور یک تصویر را استعاری کنیم؟

چند راهکار ساده برای نویسنده، فیلم‌ساز یا طراح تصویر:

  • بپرسیم: حس این صحنه چیست؟ نه اتفاقش
  • به‌جای نشان‌دادن «عمل»، «حالت» را نشان دهیم
  • از طبیعت، اشیاء، فصل‌ها و رنگ‌ها کمک بگیریم
  • حذف کنیم؛ استعاره در سکوت و جای خالی زاده می‌شود
  • نمادسازی نکنیم؛ استعاره یعنی ظرافت، نه شعار

در پایان باید گفت: زبان تصویر، زبان دوم ماست.

تصویر فقط ابزاری برای روایت نیست؛ تصویر، خودش روایت است.

زبانِ تصویر، جایی است که واژه از گفتن ناتوان می‌شود و چشم، سخن می‌گوید.

اگر گفتیم «زبانِ تصویر»، یعنی قبول داریم که تصویر حرف می‌زند، احساس می‌سازد، و حتی فکر تولید می‌کند.

در جهانی که سواد بصری بیش از سواد کلامی اهمیت یافته، یادگرفتن این زبان، یادگرفتن زند‌گی است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *